سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : سه شنبه 92/11/8 | 11:21 عصر | نویسنده : سید ناصرامینی

 

صبح سرد یک روز زمستانی بود سرمای هوا که در این روزها در همه جای کشور از جمله خوزستان خودنمایی می‌کرد سراسر شهر را فرا گرفته بود.

در منطقه‌ای در حاشیه خرمشهر که از نقاط بسیار محروم و کم‌برخوردار این شهر محروم محسوب می‌شود زهرا کوچولو همراه با خواهر کمی بزرگ‌تر از خودش رقیه در حال بازی در کنار خانه بود.

غیر از او بچه‌های دیگر محله هم بودند و در کنار هم، بازی‌های دوران کودکی را از سر می‌گذراندند غافل از این که در کنار دست آنها حوضچه‌ای قرار دارد که می‌خواهد سرنوشت بدی برای زهرای کوچک رقم بزند.

سال‌هاست بچه‌های منطقه سرحانیه با این فاضلاب رها شده در کنار منازلشان زندگی می‌کنند و بازی کودکان در کنار این فاضلاب‌ها به امری روز مره تبدیل شده است.

فاضلابی که به شکل حوضچه‌ای است که فاضلاب‌های خانگی به داخل آن ریخته می‌شود و علاوه بر ایجاد منظره‌‌ای بسیار زشت برای منطقه بسیاری از مشکلات بهداشتی را نیز موجب شده است.

*تاکنون بارها شکایت نوشتیم، دریغ از یک پاسخ!

اهالی محل می‌گویند تاکنون بارها و بارها نسبت به این وضعیت اعتراض کرده‌اند اما هیچ نتیجه‌ای نگرفته‌اند.

یکی از این اهالی در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در خرمشهر با نشان دادن نامه اعتراضی اهالی محل اظهار کرد: تاکنون بارها نامه‌هایی را خطاب به مسئولان شهر برای رسیدگی به وضعیت فاضلاب سرحانیه نوشته‌ایم اما هیچ پاسخی دریافت نشده است.

وی افزود: در این نامه‌ها که به امضای همه اهالی محل رسیده است از مسئولان خواسته شده برای جلوگیری از بروز اتفاقات ناگوار برای فاضلاب این منطقه که به حال خود رها شده است چاره‌ای بیندیشند اما هربار با وعده‌هایی بی‌سود مواجه شدیم.

این شهروند خرمشهری ادامه داد: متاسفانه این فاضلاب در مجاورت خانه‌ها قرار دارد و در فاصله کمی از آن بچه‌های ما هر روز مشغول بازی هستند اما گویی ما مردم حاشیه‌نشین شهر برای مسئولان اهمیتی نداریم.

* حادثه دردناک اتفاق افتاد

زهرا کوچولوی دو ساله که همراه با دیگر کودکان محل در حال بازی بود به یک باره از دید دیگران محو می‌شود و سرنوشت او را به سمت فاضلابی می‌کشد که پایان دفتر کوتاه زندگی‌اش را رقم می‌زد.

لحظاتی بعد بچه‌های محل فریادکنان درب خانه زهرا را می‌زنند و خبر از افتادن زهرا در حوضچه فاضلاب را می‌دهند.

خانواده زهرا به سرعت خود را به محل می‌رسانند اما دیگر کار از کار گذشته بود و زهرای دو ساله در فاضلاب خفه شده و بود و خیلی زود به پایان زندگی خود رسیده بود.

*خودم زهرا را از فاضلاب بیرون کشیدم

مادر بزرگ زهرا بر سر و صورت خود می‌زند و از این اتفاق ناگواری که سرنوشت و یا بهتر است بگوییم سهل‌انگاری برخی مسئولان برایش رقم زده است نالان است.

وی فریادکنان می‌گوید: وقتی به محل حادثه رسیدیم دیدم زهرای ما در حال جان دادن در فاضلاب است.

مادربزرگ زهرا ادامه داد: نمی‌دانستم چه باید بکنم بی‌اختیار وارد حوضچه فاضلاب شده و خود را به زهرا رساندم اما چه سود که دیگر کار از کار گذشته بود و زهرای ما در فاضلاب جان داده بود.

وی تصریح‌کرد: با دستان خودم پیکر بی‌جان زهرای کوچکمان را بیرون آوردم.

دیگر بغضی که گلویش را گرفته بود شکست و گریه و زاری رشته کلامش را قطع کرد.

* دلم برای خواهرم تنگ شده است

رقیه خواهر بزرگ‌تر زهراست که در روز حادثه به اتفاق هم مشغول بازی بودند.

رقیه می‌گوید: من و زهرا خیلی هم دیگر را دوست داشتیم و هرجا می‌رفتم خواهرم را با خود می‌بردم.

وی که هنوز نمی‌دانست چه اتفاقی برای خواهرش افتاده است و دیگر هیچ‌گاه او را نمی‌بیند خیلی زود ابراز دلتنگی می‌کند و می‌گوید: دلم برای زهرا‌ تنگ شده است.

*مقصر کیست؟

ظاهرا اینکه اول باید اتفاقی بیفتند بعد دنبال مقصر گشت به یک عادت برای همه ما تبدیل شده است.

واقعا در وقوع این حادثه و حوادثی دیگر از این قبیل که سال‌هاست جان کودکان آبادانی و خرمشهری را می‌گیرد چه کسی مقصر است؟

سهل‌انگاری و کوتاهی چه‌کسانی موجب می‌شود تا هر چند مدت شاهد حادثه‌ای دلخراش این‌گونه در منطقه‌ای از شهر باشیم و خانواده‌ای را داغدار ببینیم.

چه زمانی قرار است این حداقل‌های یک زندگی شهروندی برای شهروندان آبادان و خرمشهر فراهم شود تا دیگر بیم افتادن کودکانشان در حوضچه‌های فاضلاب را نداشته باشند؟

*سکوت محض مسئولان خرمشهر

از زمان بروز این حادثه تاکنون بسیاری از رسانه‌ها درصدد یافتن مقصر این حادثه تماس‌های مختلفی را با مسئولان شهرداری، آبفا و دیگر مسئولان در این شهرستان انجام دادند اما دریغ از یک پاسخ و مسئولان این شهر همگی در سکوتی محض قرار دارند.

* چرا 8 سال از مرگ ما گذشت؟

در حاشیه سفر رئیس جمهور به خرمشهر مادر داغدار خرمشهری که 8 سال پیش فاضلاب به زندگی دو فرزند کوچکش پایان داده بود پلاکاردی را با تصویر دو فرزند دلنبدش حمل کرده بود و بر روی آن نوشته بود چرا 8 سال از مرگ ما گذشت؟

ناگفته پیداست که این مادر داغدار با گذشت هشت سال از فوت دو فرزندش هنوز پاسخ قانع‌کننده‌ای را از هیچ کس نگرفته است چرا که اساسا در چنین مواقعی هیچ‌کس در اندیشه پاسخ نیست و همه می‌خواهند به نوعی مسئولیت را بر دوش دیگری قرار دهند.

به هر حال زهرای کوچک هم خیلی زود با رویاهای کودکیش خداحافظی کرد و حالا پدر، مادر و خواهرش رقیه مانده‌اند و خاطراتی از زهرای کوچکشان و این حوضچه فاضلابی که هر بار گذر از آن یادآور خاطره‌ای تلخ از بدترین روز زندگیشان است.

منبع : رهیاب

 

 




  • عهد نامه
  • دانلودیان
  • سبزک
  • مطالب تبیانی