سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : سه شنبه 92/9/26 | 12:33 عصر | نویسنده : سید ناصرامینی

روایت سوم:

آقای إبن عبد ربه در کتاب العقد الفرید می‌گوید:

إن عبد الملک بن مروان معصوم.

عبد الملک بن مروان معصوم است.

العقد الفرید، ج5، ص25

عبد الملک بن مروان کسی است که وقتی خبر خلافتش را می‌دهند، مشغول خواندن قرآن بود و قرآن را بست و کنار گذاشت و گفت:

هذا فراق بینی و بینک.

[هذا آخر العهد بک]

تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج37، ص127 و 128 ـ تاریخ بغداد للخطیب البغدادی، ج10، ص389 ـ فوات الوفیات للکتبی، ج2، ص24 ـ سیر أعلام النبلاء للذهبی، ج4 ،ص 48 ـ تاریخ الإسلام للذهبی، ج6، ص140 ـ الوافی بالوفیات للصفدی، ج19، ص139 ـ البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج9، ص76

شاید بعد از معاویه و یزید، جانی‌ترین خلیفه دودمان نحس بنی أمیه، عبد الملک بن مروان باشد. ولی آقایان نسبت به او، ادعای عصمت می‌کنند.

جالا اگر ما گفتیم أهل بیت (علیهم السلام) معصوم هستند و أمیر المؤمنین (علیه السلام) و حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) معصوم هستند و ده‌ها آیه قرآن و روایت مانند آیه تطهیر و آیه أولی الأمر و آیه مباهله و حدیث ثقلین و حدیث سفینه اقامه کنیم بر عصمت آنها، هیچ‌کدام درست نیست و غلوّ است و اشکال دارد و این أدله، مخدوش است. ولی اگر خودشان نسبت به آقای عبد الملک گفتند معصوم است، هیچ اشکالی ندارد!

یزید بن معاویه که قاتل امام حسین (علیه السلام) است و در قضیه حرّه، 700 تن از صحابه را در مدینه قتل عام کرد و حدود 10 هزار نفر از مردم عادی را کشت و 3 شبانه‌روز زنان مدینه را برای لشکریانش مباح کرد و حدود هزار فرزند نامشروع، نتیجه این کار یزید بن معاویه بود (البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج8، ص241، وقایع سال 63 هجری)، آن وقتی إبن تیمیه درباره او می‌گوید:

او خلیفه مسلمانان و أمیر مؤمنان بود و اجتهاد کرد و بر فرض، اگر خطا کرده، مجتهد بود و یک أجر دارد.

منهاج السنة، ج4، ص33

یعنی برای کشتن امام حسین (علیه السلام) و کشتار عمومی مردم مدینه، یک أجر دارد!

خالد بن ولید، وقتی چشمش به همسر مالک بن نویره می‌افتد و می‌بیند زن زیبایی دارد، به بهانه إرتداد، مالک بن نویره را ـ که نماینده رسمی و وکیل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بود و یک صحابه عادی نبود ـ می‌کشد و سر مالک را جلوی أهل بیتش، زیر دیگ غذا می‌گذارد و می‌پزد و با زنش در همان‌جا همبستر می‌شود. ولی درباره او می‌گویند:

مجتهد بود و خطا کرد و یک أجر دارد.

چطور شد کسی که یک صحابه را بکشد و با زن او همبستر شود و زنا کند، بلافاصله از حربه إجتهد و أخطأ استفاده می‌کنید، ولی اگر یک شیعه با هزار و یک دلیل بگوید أبوبکر و عمر، قاتل و زمینه‌ساز شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) بودند، مرتد هستند و مهدور الدم؟!!!

امسال در همایش ختم صحیح بخاری در زاهدان، آقای مولوی گرگیج می‌گوید:

وقتی ایام فاطمیه می‌رسد، قلب ما به درد می‌آید. وقتی اینها اسم شهادت فاطمه را می‌برند، بدن ما می‌لرزد؛ چون شهادت فاطمه یعنی قاتل بودن عمر بن خطاب.

ایشان می‌گوید:

مادامی‌که شیعه در ایام فاطمیه برای فاطمه عزاداری می‌کند، وحدت میان ما و شیعه، امکان‌پذیر نیست.

ما هم می‌گوییم هزار لعنت بر آن وحدتی که ما با دست کشیدن از مقدسات‌مان و مظلومیت و شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) و تعطیل کردن ایام فاطمیه، می‌خواهیم به آن وحدت برسیم. هزار و یک لعنت بر این وحدتی که متوقف است بر ترک ایام فاطمیه.

اینها برخوردهای دوگانه اینهاست. اگر واقعا راست می‌گویند، بیایند در میدان مناظره تا با هم بحث کنیم. اگر برای شما ثابت شد آنچه که در کتاب‌های خودتان و با سندهای صحیح و محکم در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) است، قبول کنید. اگر چنانچه قبول نمی‌کنید و می‌دانیم قبول نخواهید کرد، حداقل یک مناظره علمی در رسانه‌ها و ماهواره‌ها داشته باشید تا این جوانان شما آگاه شوند و حقیقت بر آنها روشن شود. ما امیدی به شما نداریم. ولی این امید را داریم که در این بحث‌ها و گفتگوهای علمی و مناظرات، هزاران و میلیون‌ها بیننده سنی و وهابی که فریب شما را خورده‌اند و از روی جهل و غفلت، گفتار شما را وحی مُنْزَل تلقی می‌کنند، آنها بیدار شوند. خیلی از دوستان، بارها گفته‌اند که این مناظرات چه فایده‌ای دارد؟ آنها که زیر بار نمی‌روند. بله، ما هم می‌دانیم آنها زیر بار نمی‌روند، گرچه عمومیت ندارد و بعضی‌ها که طبیعت‌شان خالص و پاک است یا در جایی کار خوبی کرده‌اند و خداوند می‌خواهد در همین دنیا، نتیجه کارشان را به آنها بدهد، بعد از مناظره از خواب بیدار می‌شوند و متوجه می‌کردند و برمی‌گردند. ولی برای مخاطبینی که قضایا را می‌بینند، اثر مثبتی دارد.

من یادم نمی‌رود در سال 84 یا 85 که در مکه در منزل پروفسور غامدی ـ یکی از شخصیت‌های علمی شخصیت‌های دانشگاه أم القری ـ بحث می‌کردیم و از دوستان ایرانی هم در آنجا بودند و چند نفر از علماء أهل سنت زاهدان و گلستان و سنندج هم بودند، یکی از بحث‌های‌مان این بود که به ما شیعیان می‌گفت:

شما معتقد به کفر و نجاست أهل سنت هستید.

من هم که نوت‌بوک را همراهم برده بودم، آن را باز کردم و عبارات فقهاء را از شیخ مفید (ره) تا امام خمینی (ره) را ردیف کردم و خواندم که همه معتقد به طهارت أهل سنت هستند و تزویج و تزوّج با أهل سنت را جائز می‌دانند و ذبیحه أهل سنت را پاک می‌دانند. گفتم بالاترین دلیل این‌که سالانه حدود 500 هزار زائر ایرانی به عربستان سعودی می‌آیند و از رستوران‌های شما استفاده می‌کنند. ایشان زیر بار نرفت. پسر ایشان که دانشجوی کارشناسی ارشد در دانشگاه أم القری بود، ما را به هتل رساند و در ماشین، که آقایان أهل سنت هم نشسته بودند، به ما گفت:

چرا این مناظرات و گفتگو میان علماء ما و شما صورت نمی‌گیرد؟ من الان که 26 سال دارم، از زمانی که خودم را شناختم و با مسائل علمی آشنا شدم، بر این عقیده بودم که شیعیان، أهل سنت را کافر و نجس می‌دانند. امشب برای من روشن شد که این شنیده‌های چندین ساله من دروغ بوده است.

جالب این‌که در سال 86 یا 87 که باز هم در منزل ایشان جلسه داشتیم، ایشان باز هم همان مطلب را تکرار کرد که شیعیان معتقد به نجاست و کفر أهل سنت هستید. من هم گفتم که این بحث را دفعه قبل در همین‌جا مطرح کردم و ضبط شده است، اگر می‌خواهید، صحبت‌های خودتان را پخش کنم و گوش کنید.

همین نحوه برخوردها در طرف مقابل تأثیری نمی‌گذارد، ولی روی افرادی که ناظر و شاهد هستند، تأثیر می‌گذارد. ما همواره دنبال این قضیه بوده‌ام که بتوانیم بحث‌های علمی و مناظرات را به رسانه‌ها بکشانیم. ولی متأسفانه صاحبان رسانه ما تا الان در این زمینه کمر همت بسته‌اند.

دیروز هیئتی از صدا و سیما به منزل ما آمده بودند و یکی از بحث‌هایی که مجدّانه از اینها خواستم، این بود:

چرا وحشت دارید و می‌ترسید؟ بگذارید آنها هم بیایند حرف خود را بزنند و ما هم حرف خود را بزنیم.

این حرف‌هایی که رو در رو زده می‌شود، معجزه می‌کند. جوانی شیعه یا سنی که یک عمر از یک کانال و از یک طرف حرف شنیده است، وقتی هر دو تفکر را در یک‌جا ببیند، نتیجه‌اش این می‌شود که این جوان از آن تحیّر خارج می‌شود. جالب این‌که بعضی از دوستانی که در زاهدان هستند، وقتی متوجه شدند این هیئت علمی از صدا و سیما در منزل ما هستند، بلافاصله برخی از علماء أهل سنت زاهدان به مهندس ضرغامی نامه نوشتند:

مانند بحث آزاد سیاسی، بحث آزاد میان تفکر شیعه و سنی را در رسانه‌های داخلی راه بیاندازید و ما آمادگی داریم برای بحث‌های زنده تلویزیونی و مناظره شرکت کنیم.

بعضی از خود آقایان أهل سنت هم آمادگی دارند و اجازه دهید آنها هم بیایند حرف خود را بزنند و ما هم حرف خود را بزنیم و از باب:

فَبَشِّرْ عِبَادِ ـ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ

سوره زمر/آیه18-17

این جوان‌های ما تکلیف‌شان روشن شود.

این، یکی از شبهاتی بود که آقای العریفی مطرح کرده بود و شیعه را متهم به غلوّ کرده بود و جوابش را دادیم.

 

شبهه دیگری از آقای العریفی

بحث دیگری که ایشان مطرح کرد و شیعه را متهم کرد، این بود که شیعیان معتقدند:

أئمه، علم غیب می‌دانند.

این هم از شبهات جدیدشان نیست. در طول تاریخ، به ویژه بعد از تأسیس وهابیت، همواره می‌گویند:

شیعیان معتقد به علم غیب أئمه هستند. حال آن‌که غیب، فقط منحصر به ذات أقدس ربوبی است: لا یعلم الغیب إلا الله و اینها ائمه خودشان را تا حد ألوهیت و صفات خدایی، بالا می‌برند.

در شبکه ماهواره‌ای نور ـ که به زبان فارسی و برای وهابیت است ـ هر هفته، سه جلسه بحث‌های آزاد و زنده دارند ـ متأسفانه این وهابی‌ها بهترین روش را برای جذب مخاطب انتخاب می‌کنند، ولی رسانه‌های ما به بدترین روش عمل می‌کنند ـ و چند شب پیش، جوانی از شیراز زنگ زده بود و گفت:

یکی از علماء شیعه در صدا و سیما جمهوری اسلامی بحث می‌کرد و می‌گفت:

حضرت خالد بن ولید، یکی از صحابه را کشت و با زنش همبستر شد.

این مجری هم غیر از فحش خواهر و مادر، شروع کرد به فحش دادن، به صدا و سیما و گوینده و کسانی که معتقد به حرف‌های او هستند، هر فحشی که شما تصور کنید. به طوری‌که من مبهوت شدم که اینها چه می‌کنند؟! حال آن‌که این قضیه که خالد بن ولید، مالک بن نویره را کشت و با زنش همبستر شده، از قطعیات تاریخ أهل سنت است و کمتر کتاب تاریخی و روائی است که این قضیه را متذکر نشده باشد. ولی این مجری به خاطر این قضیه، این‌همه فحاشی علیه صدا و سیما و گوینده و ولی فقیه می‌کند. برنامه‌های این شبکه هم در اروپا و آمریکا و آسیا هم پخش می‌شود. آن وقت صدا و سیمای ما هم با دعوت از یک بزرگوار شاخص حوزه، از او فلسفه سیاه‌پوشیدن در عزاداری را می‌پرسد و او هم می‌گوید که این کار از دوران بنی عباس است.

به آن هیئت صدا و سیما گفتم:

اگر فردی موقعیت ممتازی دارد، لازمه‌اش این نیست که در هر بابی سخن بگوید. چه بسا آن شخص اگر نتواند درست جواب‌گو باشد، به مقام علمی او ضربه نمی‌زند؛ چون حوزه تخصصی او نبوده است. ما مقداری شخصیت‌زده شده‌ایم و تصور می‌کنیم هر کسی در حوزه علمیه، کرسی تدریس داشت و چند صد طلبه شاگرد داشت، علامه دهر است و می‌تواند در تمام حوزه‌ها پاسخ‌گو و صاحب‌نظر باشد.

به آنها گفتم:

قضیه سیاه‌پوشیدن، آن است که زنان صحابه در شهادت حمزه سید الشهداء (علیه السلام) و جعفر طیار (علیه السلام) لباس سیاه پوشیدند. بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام)، زنان بنی هاشم حدود 3 سال جلوی چشم امام سجاد (علیه السلام) سیاه پوشیدند. این قضیه سیاه پوشیدن، چه ربطی به بنی عباس دارد؟ بنی عباس از این نماد مقدس، سوء استفاده کردند. همان‌طور که الان از نماد مقدس سبز، عده‌ای معاند سوء استفاده می‌کنند.

در طول تاریخ هم از این قضایا بوده است.

یکی از مسئولین این هیئت صدا و سیما می‌گفت:

آیا احساس نمی‌کنید با این مناظرات و پاسخ‌گویی به شبهات، جوانانی که شبهات ما و وهابیت را نشنیده باشند، ذهن‌شان مشوّش شود؟

به ایشان گفتم:

اگر ما از الان تا 50 سال، مناظره و پاسخ‌گویی به شبهات داشته باشیم، تلفات ما به اندازه برنامه چند شب قبل 20:30 که حرف‌های گندیده گنجی را پخش کرد، نخواهد بود. چه لزومی داشت در برنامه‌ای که این‌همه بیننده دارد، عین عبارات گنجی در رابطه با انکار وجود مقدس آقا ولی‌عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و انکار عصمت أئمه (علیهم السلام) پخش شود؟! حداقل اشاره‌ای به سخنان او می‌کردید.

یکی از بزرگواران حوزه را که بنده در اخلاص و صفای ایشان ارادت دارم، فردای آن روز برای جواب دادن به این شبهه گنجی به تلویزیون می‌آورند و جواب‌های ناقصی می‌دهد. چرا بزرگواری که حوزه تخصصی‌اش مسائل اخلاقی است، آورده‌اید در رابطه شبهه‌ای که امروز در رسانه‌های غربی مطرح است پاسخ‌گو باشد؟ خدا نیامرزد آقای مدرسی را که در گوشه آمریکا نشسته و این شبهات را مطرح کرده و کدیور و گنجی و افراد دیگر هم از او یاد گرفته‌اند. نه آن پخش صحبت‌های گنجی به صلاح نظام و تشیع و رسانه ملی ما بود و نه آن پاسخ‌گویی از یک فردی که تخصصی در آن حوزه نداشت. ما دوست داریم عزیزانی که رسانه ملی در اختیارشان است و مسئولیت دارند، بیایند ببینند که امروز در جامعه و دانشگاه‌ها، این شبهات طوفان کرده است. حتی حضرت آیت الله بوشهری ـ رئیس سابق حوزه علمیه قم ـ در یک جلسه عمومی از قول امام جمعه کرج فرمودند:

یک جوان مسیحی که از آمریکا به ایران آمده بود، طی یک سال، 200 جوان ایرانی را مسیحی می‌کند و از ایران می‌رود.

مرتب هم خبر می‌رسد که در دانشگاه‌ها و مجامع علمی، وهابی‌ها تبلیغ می‌کنند و تأثیرات منفی روی جوان‌های ما می‌گذارند. امروز وهابیت، جنگ نرم‌افزاری تمام عیار علیه شیعه را آغاز کرده است و به تعبیر حضرت آیت الله العظمی سبحانی در مقدمه کتاب جوان شیعه پاسخ می‌دهد، 40 هزار سایت وهابی، شبانه‌روز علیه شیعه فعالیت می‌کنند. حدود 50 شبکه ماهواره‌ای علیه شیعه فعالیت می‌کنند.

البته جای تشکر هم دارد که چند ماهی است که شبکه الکوثر در برنامه‌های عربی خود وارد میدان شده است و خوب هم جلو می‌رود و الان در کشورهای عربی، بعد از شبکه‌های ماهواره‌ای الجزیرة و العربیة، جزء پربیننده‌ترین شبکه‌های عربی است و علیه وهابیت برنامه خوبی دارند. در حقیقت یک جنگ طوفان‌خیزی را علیه وهابیت آغاز کرده است. خدا هم مسئولین این شبکه را موفق بدارد و آن دسته از حوزوی‌هایی که با آنها همکاری می‌کنند، خداوند به آنها هم توفیق بدهد.

البته شبکه أهل البیت هم که متعلق به آقایان مدرسی‌های نجف است، در رابطه با وهابیت خوب کار می‌کنند و الحق موفقیت‌شان خیلی زیاد بوده است. ولی 2 ماهواره برای ما است و 50 ماهواره برای آنها! همین دیشب شبکه ماهواره‌ای صفا ـ که یکی از هتاک‌ترین شبکه‌های وهابیت مصر است ـ حدود یک ساعت در رابطه با بحث متعه، علیه شیعه برنامه داشت:

شیعیان با اعتقاد بر متعه، مروّج فحشاء و زنا در جامعه هستند.

با دعوت از شخصیت‌های برجسته مصری و عراقی و لبنانی که افکار ضد شیعی دارند، این بحث را دنبال می‌کردند و آخرین بخش از صحبت‌های‌شان این بود:

آقایان مراجع که فتوا به حلّیت متعه می‌دهند، برای این است که به منافع خود برسند. آقای سید حسین موسوی (ره) در کتاب لله ثم للتاریخ نقل کرده است:

وقتی امام خمینی به منزل یکی از مرید‌های خود در بغداد رفته بود، دختری 4 ساله و زیبا را دید و او را از صاحب‌خانه خواستگاری متعه کرد. صاحب‌خانه هم خیلی خوشحال بود که دختر او، متعه امام خمینی شده است. امام خمینی هم با این دختر به اتاق رفتند و ... .




  • عهد نامه
  • دانلودیان
  • سبزک
  • مطالب تبیانی