پنهان کاریهای او شک بعضیها را برانگیخته بود. جزو غواصهایی بود که باید به عنوان اولین نیروهای خط شکن وارد خاک دشمن میشد. هر بار که میخواست لباسش را عوض کند میرفت یک گوشه، دور از چشم همه این کار را انجام میداد. روحیه ی اجتماعی چندانی نداشت. ترجیح میداد بیشتر خودش باشد و خودش.
من هم دیگر داشتم نسبت به او مشکوک شدم. بچهها برای عملیات خیلی زحمت کشیده بودند. هر چه تاکتیک مربوط به مخفی نگه داشتن اسرار نظامی بود را، پیاده کرده بودند. همه ی امور با رعایت اصل (اختفا و استتار) پیگری میشد، حتی اغلب سنگرها و مواضع ادوات را با شاخههای نخل پوشانده بودیم. با رعایت همه این اصول حالا در آخرین روزهای منتهی به عملیات، کسی وارد جمع ما شده بود که مهارت بالایی در غواصی داشت، منزوی بود و حتی موقع تعویض لباس، جمع را ترک میکرد و به نقطهای دور و خلوت میرفت.
بعضی از دوستان، تصمیم گرفته بودند از خودش در اینباره سوال کنند و یا در صورت لزوم او را مورد بازرسی قرار دهند تا نکند خدای ناکرده، فرستندهای را زیر لباس خود پنهان کرده باشد.
آن فرد هم بی شک آدم ساده و کم هوشی نبود، متوجه نگاههای پرسش گر بچهها شده بود. یک شب موقع دعای توسل، صدای نالههای آن برادر به قدری بلند بود که باعث قطع مراسم شد. او از خود بی خود شده بود و حرفهایی را با صدای بلند به خود خطاب میکرد. میگفت:
«ای خدا! من که مثل اینها نیستم. اینها معصوم اند، ولی تو خودت مرا بهتر می شناسی... من چه خاکی را سرم کنم؟ ای خدا!»
سعی کردم به هر روشی که مقدور است او را ساکت کنم. حالش که رو به راه شد در حالی که اشک هنوز گوشه ی چشمش را زینت داده بود، گفت:
«شما مرا نمیشناسید. من آدم بدی هستم. خیلی گناه کردم، حالا دارد عملیات میشود. من از شما خجالت میکشم، از معنویت و پاکی شما شرمنده میشوم...»
گفتم: «برادر تو هر که بودهای دیگر تمام شد. حالا سرباز اسلام هستی. تو بنده ی خدایی. او توبه همه را میپذیرد...»
نگاهش را به زمین دوخت. گویا شرم داشت که در چشم ما نگاه کند. گفت:
«بچهها شما همهاش آرزو میکنید شهید شوید، ولی من نمیتوانم چنین آرزویی کنم.»
تعجب ما بیشتر شد. پرسیدم:
«برای چه؟ در شهادت به روی همه باز است. فقط باید از ته دل آرزو کرد.»
او تعجب ما را که دید، گوشه ی پیراهنش را بالا زد. از آن چه که دیدیم یکه خوردیم. تصویر یک زن روی تن او خالکوبی شده بود. مانده بودیم چه بگوییم که خودش گفت:
«من تا همین چند ماه پیش همهش دنبال همین چیزها بودم. من از خدا فاصله داشتم. حالا از کارهای خود شرمندهام. من شهادت را خیلی دوست دارم، اما همهش نگران ام که اگر شهید شوم، مردم با دیدن پیکر من چه بسا همه ی شهدا را زیر سوال ببرند. بگویند اینها که از ما بدتر بودند...»
بغضش ترکید و زد زیرگریه. واقعاً از ته دل میسوخت و اشک میریخت. دستی به شانهاش گذاشتم و گفتم:
«برادر مهم این است که نظر خدا را جلب نماییم همین و بس.»
سرش را بالا گرفت و در چشم تکتک ما خیره شد. آهی کشید و گفت:
«بچهها! شما دل پاکی دارید، التماستان میکنم از خدا بخواهید جنازه ای از من باقی نماند. من از شهدا خجالت میکشم... .»
آن شب گذشت. حرفهای او دل ما را آتش زده بود.حالا ما به حال او غبطه میخوردیم. دل با صفایی داشت. یقین پیدا کرده بودیم که او نیز گلچین خواهد شد. خدا بهترین سلیقه را دارد.
شب عملیات یکی از نخستین شهدای ما همان برادر دل سوخته بود. گلوله ی خمپاره مستقیم به پیکرش اصابت کرد. او برای همیشه مهمان اروند ماند.
راوی: محمد رعیتی/از رزمندگان لشکر ویژه 25 کربلا
خفاش ماهی لب قرمز – در جزایر گالاپاگوس و کاستاریکا به دلیل باله های ظریفشان و ناتوانی در شنا کردن در عمق آب ها زندگی می کنند.
دیو کوسه، نوعی کوسه که در اعماق 30 تا 1300 متری در آب زندگی می کند. درازای این کوسه می تواند تا 3.85 برسد.
مورچه ی پاندا، بومی شیلی است و بسیار نادر که در جنگل زندگی می کند.
اومبونیا اسپینوسا، دانشمندان هنوز تعریفی برای این موجود ندارند، تنها می دانند از نوک دارزی که دارد برای خوردن شیره گیاهان استفاده می کند. بدن غول پیکر و رنگارنگ دارد وبدن بسیار بزرگ این حیوان نسبت به سرش خیلی جلب توجه می کند.
جوجه تیغی کوچک زمینی، در دشت های ماداگاسکار زندگی می کند و دارای برآمدگی روی بدن است که برای دفاع از خود استفاده می کند.
نوعی از حلزون که در آب های گرمسیری و معتدل اقیانوس اطلس زندگی می کند.
میگو ، چشمان خود را 360 درجه به اطراف می چرخاند تا از محیط خود با خبر شود. این سخت پوست دارای یک سیستم بصری است که دیگر حیوانات ندارند.
بید عجیب و غریب، موجودی نادر و منحصر به فرد که در جنگل های ونزوئلا زندگی می کند، و به خاطر شکل عجیبش، پروانه پودل نامیده می شود.
ریکاوری پسر عموی پیرانا است. آن ها معمولا در رودخانه های آمازون یافت می شوند، دندان هایی شبیه به دندان انسان دارند که برای جویدن مناسب است. غذای ریکاوری شامل آجیل، برگ، گیاهان و حلزون است.
آتریس یک مار آفریقایی است. شیطان شاخدار که بدنی پوشیده از خار دارد و در مناطق خشک زندگی می کند.
خدمت به زن و فرزند کفاره گناهان بزرگ است
در بین مردان افرادی هستند که نسبت به زن و فرزند خود کم توجهی می نمایند و یا در مواردی به جای محبت و خدمت به آنها ،در حق آنها ظلم روا می دازند.
زندگی مشترک بر مبنای تفاهم و همکاری مشترک زن و شوهر و همچنین فرزندان شیرین می شود و قوام و دوام می یابد.
برخی ها کمک به همسر در امور منزل را حمل بر زن ذلیلی و یا عباراتی مشابه آن می کنند امادر روایتی از پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم بر کار مردان در منزل تاکید شده و آن را کفاره گناهان برشمرده اند.
ایشان می فرمایند :
ای علی( علیه السلام) کسی که خدمت به زن وفرزند را عیب نشمرد بدون حساب داخل بهشت شود،
ای علی خدمت به زن و فرزند کفاره گناهان بزرگ است ،و خشم و غضب الهی را خاموش می کند ،و مهریه حورالعین است و حسنات و درجات را زیاد می کند
ای علی کسی خدمت به زن و فرزند نمی کند مگر مرد بسیار راستگو یا شهید یا مردی که خداوند برای او خیر دنیا و آخرت می خواهد.
مستدرک الوسایل ج13ص49
خدمت به زن و فرزند کفاره گناهان بزرگ است
در بین مردان افرادی هستند که نسبت به زن و فرزند خود کم توجهی می نمایند و یا در مواردی به جای محبت و خدمت به آنها ،در حق آنها ظلم روا می دازند.
زندگی مشترک بر مبنای تفاهم و همکاری مشترک زن و شوهر و همچنین فرزندان شیرین می شود و قوام و دوام می یابد.
برخی ها کمک به همسر در امور منزل را حمل بر زن ذلیلی و یا عباراتی مشابه آن می کنند امادر روایتی از پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم بر کار مردان در منزل تاکید شده و آن را کفاره گناهان برشمرده اند.
ایشان می فرمایند :
ای علی( علیه السلام) کسی که خدمت به زن وفرزند را عیب نشمرد بدون حساب داخل بهشت شود،
ای علی خدمت به زن و فرزند کفاره گناهان بزرگ است ،و خشم و غضب الهی را خاموش می کند ،و مهریه حورالعین است و حسنات و درجات را زیاد می کند
ای علی کسی خدمت به زن و فرزند نمی کند مگر مرد بسیار راستگو یا شهید یا مردی که خداوند برای او خیر دنیا و آخرت می خواهد.
مستدرک الوسایل ج13ص49
.: Weblog Themes By Pichak :.