چندی پیش یکی از نمایندگان شهرطرحی را به مجلس پیشنهاد می دهد که حوزه انتخابیه ی اروند کنار ایجاد بشود و در عوض یک نماینده از حوزه انتخابیه آبادان کاسته بشود
آبادان تنها شهری است که مرکز استان نیست اما 3 نماینده دارد. تا پیش از جنگ جمعیت این شهر حدود نیم میلیون نفر بود که با آغاز نفرین جنگ و مهاجرت ناخواسته ی مردم و پس از پایان جنگ و بازگشت عجولانه برخی به شهر – علیرغم پایان نیافتن بازسازی – در حال حاضر قریب به 300 هزار نفر جمعیت دارد.
عدم بازگشت غالب آبادانی ها و در عوض ورود روستاییان عموما شادگانی به این شهر موجب شد تا فضای عمومی شهر دچار استحاله ای کم نظیر بشود تا جایی که شاکله ی کلی شهر به سمت و سوی فرهنگ و آداب و سننی بر خلاف آن چه پیش از جنگ بوده نزدیک تر بشود.
پس از جنگ ؛ انتصاب های فرمایشی در سطح کلان و خرد این شهرستان موجب سرآغازی شد که می بایست نام آن را افول جدی شهر و شیب تند حرکت به سوی قهقرا نامید.انتصاب هایی که اگر نگوییم صد در صد ولی به جرات می توان مدعی شد که بیشتر آن ها بواسطه ی روابط سیاسی – بویژه در زمان تبلیغات انتخاباتی نمایندگان – به شهر و مردم تحمیل شدند تا جایی که برخی از نمایندگان آبادان در عزل و نصب مدیران و معاونان مدارس نیزدخالت مستقیم داشتند و لیست مورد نظر می دادند!!!
جنگ موجب شد تا بسیاری از نخلستان ها و اراضی مستعد کشاورزی منطقه از بین بروند و یا آسیب جدی ببینند.تنگ نظری و از همه مهم تر بی برنامگی در بخش تامین آب مورد نیاز کشاورزان و نخلداران موجب شد تا سطح اراضی زیر کشت و باغات به شدت کاهش یابد که همین باعث مهاجرت دوباره ی روستاییان شد. بارندگی های کم و ایجاد سدهای متعدد و منحرف نمودن آب رودخانه های منتهی به این شهر نیز از جمله عواملی شدند که بایر شدن اراضی منطقه را شدت بخشیدند.لایروبی نشدن انهار و رود بهمنشیر و اروند صغیر و اروند رود نیز عاملی شد برای از بین رفتن صنعت ماهیگیری و کشتیرانی در منطقه. نابودی زیر ساخت های شهری و بی توجهی مطلق به بازسازی و احیای دوباره آنان بویژه در دولت سازندگی(هاشمی رفسنجانی) از دیگر عوامل تشدید کننده مهاجرت معکوس شد تا جایی که جمعیت منطقه در پنج سال نخست بازگشت مردم طی سال های 1368 به بعد کاملا قابل تامل می باشد.
با آمدن دولت اصلاحات(خاتمی) و سرازیر شدن اعتبارات دوباره به منطقه بارقه های امید دگربار درخشیدن گرفت اما این بار نیز بی تدبیری و ضعف مفرط در نظارت بر عملکرد مسوولان بویژه از سوی نمایندگان شهر؛ ضمن هدر رفت اعتبارات موجب بوجود آمدن دوباره ی پدیده ی مهاجرت معکوس گردید.
برای برون رفت از این وضع؛ با تصویب استانداری و تایید وزارت کشور تصمیم گرفته شد تا فرمانداری آبادان به " فرمانداری ویژه" ارتقا و شخص فرماندار نیز به " معاون استاندار" تغییر عنوان بدهد با این وجود باز هم گسیل مدیران رده چندم و ناتوان که در نتیجه ی چانه زنی های برخی نمایندگان صورت گرفت ؛ اوضاع را تغییر نداد.
طرح مسکوت شوراهای شهری و روستایی که از جمله اصول آمده در قانون اساسی کشور بود در دولت اصلاحات احیا شد و گمان می رفت که از این طریق می توان جانی تازه در نظارت بر هزینه کرد اعتبارات عمرانی شهر و روستا دمید ولی این بار نیز با انتخاب افرادی که بیشتر نماینده اقوام و جریانات سیاسی بودند تا عامه ی مردم ؛ عملا این حوزه را تبدیل به کمیته های کاریابی و دستگیری از مردمی کرد که نیازمند کمک های مالی بودند تا جایی که شهرداران آبادان طی چندین دوره رسما اعلام می کردند که دیگر توان مالی کمک به مراجعه کنندگان به شورا را ندارند! و این حکایت از بار مالی مضاعفی بود که کارگزاران شورا بر دوش شهر گذاشته بودند که موجب انتقال ناخواسته ی برخی ردیف های بودجه ای به ردیف موسوم به 17 بود که دست شهردار را برای کمک به در راه ماندگان و نیازمندان باز می گذاشت.
عملکرد تامل برانگیز مدیران بزرگترین پالایشگاه خاورمیانه ( پالایشگاه آبادان) و نیز پتروشیمی شهر در عدم استفاده از نیروی کار بومی در مقاطعی ( لااقل یک دوره ی 15 ساله) باعث بروز بیکاری مفرط در منطقه شد که نتیجه ی آن گسترش موارد ناامنی نظیر انواع سرقت های مسلحانه و زورگیری ها از یک سو و قتل های سریالی(قتل دختر بچه ها) و شیوع پدیده ی اعتیاد و توزیع مواد مخدر ؛ و باز هم تشدید مهاجرت معکوس گردید که اوج آن را می توان در زمان دولت های اصولگرا(احمدی نژاد) مشاهده و رصد کرد.
طی تمام این دوران که به اختصار نام برده شد ( حد فاصل 1368 تا 1392) آبادان همچنان اندر خم ابتدایی ترین حقوق حقه ی خود یعنی برخورداری از آب شرب بهداشتی است.موضوعی که گاه به جر و بحث در مجلس می انجامد و گاه سیلی خوردن معاون آبفا . اما تمام اینها تا به امروز کارساز نبوده و همچنان مردم شهر با تحمل هزینه های گزاف و زحمت بسیار مجبورند آب شرب مورد نیاز خود را تهیه نمایند و در عین حال هزینه های آب بی کیفیت جاری در لوله ها را نیز بپردازند.
شهر آبادان که زمانی در زمره مجهزترین شهرهای کشور بود بواسطه ی بی تدبیری و بخل و تنگ نظری مسوولان استان خوزستان به خرابه ای شبیه شده که هر کس در این بیغوله خر مراد خویش می راند و گاه بر سر مسائلی یقه پاره می کنند که اگر همان ها را نیز از این مردم مردد در انتخابِ ماندن یا رفتن بگیرند ؛ معلوم نیست چه بر سر این شهر خواهد آمد. کسانی که دو روزی میهمان ناخوانده اند و گویی قرار گذاشته اند که در این باغ مظفر ؛ هر طور که مایلند عروسک گردانی کنند و قدری نیز نیاندیشند که گاهی برای رسیدن به هدف والاتر لازم است برخی اهداف پایین دستی را چشم پوشی کرد و از در سیاست وارد شد.
اینک در سال 1392 هستیم و درباره شهری می گوییم لبریز از مشکلات کوچک و بزرگ. شهری که پس از نزدیک به ربع قرن از پایان جنگ هنوز که هنوز است خرابی های آن جنگ خانمان سوز را در آن می بینی و هیچ یک از نمایندگان فعلی و ادوار این شهر در مجلس نیز نتوانستند و نتوانسته اند کاری در خور توجه به انجام برسانند.
بخشی از آبادان گاز کشی شده است اما این را نمی توان کاری بزرگ قلمداد کرد چرا که در همین مناطقی که گازرسانی شده ؛تعداد خانه هایی که توان لوله کشی گاز به داخل منزل را ندارند پر تعداد است.
میلیاردها تومان در بخش فاضلاب شهری هزینه شده است اما هنوز با اندک بارانی و حتی در فصل بی بارانی ؛ جوابگوی جمعیت کم تعداد شده ی شهر نیست و بوی تعفن ؛ مردم را آزار می دهد.میلیاردها تومان هزینه شده اما آمار کشته شدگان در فاضلاب بی صاحب این شهر دو رقمی شده است آن هم طی دو سال!
میلیاردها تومان در بخش مسکن مهر هزینه شده است اما زیر ساخت ها نظیر پارک محله ؛ برق مناسب ؛ فاضلاب مناسب ؛ سیستم دفع آب های سطحی ؛ گاز کشی ؛ آسفالت معابر ؛ آب لوله کشی پایدار ؛ کتابخانه ؛ مسجد و مهد کودک و مدرسه در این مجتمع های بی در و پیکر مهر دیده نشده است.
تمام این ها که گفته شد و حجم بیشتری که گفته نشد در بیشتر شهرهای دیگر که فقط یک نماینده دارند و فرمانداری ویژه هم ندارند حل شده و مردم در حال زندگی هستند ولی در آبادان اینگونه نیست.کافی است سه ماه یک بار به شیراز و اصفهان و حتی شاهین شهری بروی که از نظر سهم در درآمد ملی به گرد پای آبادان هم نمی رسند تا بهتر بتوانیم معنای بی توجهی و رخوت و خواب آلودگی در نزد مدیران استان و شهرستان را بفهمیم و درک کنیم.
چندی پیش یکی از نمایندگان شهرطرحی را به مجلس پیشنهاد می دهد که حوزه انتخابیه ی اروند کنار ایجاد بشود و در عوض یک نماینده از حوزه انتخابیه آبادان کاسته بشود.صرف نظر از مثبت یا منفی بودن این طرح و تاثیراین کاهش یا ایجاد آن سهمیه ؛ آن چیزی که نگران کننده است ؛ یکدست نبودن سه نماینده آبادان با یکدیگر و نبود تعامل سازنده بین آنان است.
دهدشتی باید بداند که نمایندگان آبادان سه نفرند اما شهرستان آبادان یکی است.او باید پیش از ارائه هر طرح و نظری ؛ با دو نماینده ی دیگر شهر (انصاری و سعدون زاده) به مشورت بنشیند. دو نماینده ی دیگر نیز موظفند در تصمیم گیری هایشان ؛ دهدشتی را راه بدهند و در نظر بگیرند. بنابراین با عنایت به آن چه گفته شد هر سه نماینده به اضافه ی فرماندار و نیز اعضای شورای شهر پیش از آن که به فکر جایگاه حقوقی خود و عرض اندام های سیاسی باشند می بایست بدانند و درک کنند که همگی خادمان مردم شهری هستند که علیرغم تمام مشکلات ؛ در این شهر مانده اند و زندگی می کنند.
مرجع: دانشنامه نیوز آبادان
.: Weblog Themes By Pichak :.